منتشر شد
روی عکسها کلیک کنید
چاپ دوم
- مجموعه و پژوهشگر
- کتابها
کلیک کنید
کتاب به امید دل بستم، داستانی است دربارهی چند نوجوان که به بیماریهای مختلفی مبتلا و در بیمارستان بستری هستند. آنهاحالا دیگر دوستهای خوبی شدهاند و در شیطنتها و دزدیهای بچگانه شریک یکدیگر هستند. با اینکه داستان از دید دانای کل روایت میشود، میدانیم که سَم شخصیت محوری داستان است. دوستانِ دیگرِ او سونی، نئو و کُر نام دارند، سونی دختری است که تنها با یک ریه نفس میکشد، نئو به بیماری ستون فقرات مبتلاست و روی ویلچر مینشیند. او نویسندهی قابلی است و ثبت برنامهها و پیریزی طرح نقشههای مختلف این گروه دوستانه به عهدهی اوست. کُر عضو دیگرِ این گروهِ دوستانه است که مادری فرانسوی و پدری اهل هائیتی دارد و از بیماری قلبی رنج میبرد.
لنکالی صمیمیتِ این چهار دوست را به زیبایی در محیطِ سردِ بیمارستان به نمایش میگذارد.
در اولین فصلِ کتابِ به امید دل بستم، شاهد این هستیم که سَم عشق زندگیاش را بهخاطر بیماری از دست میدهد. آندو بر پلی روی دریاچه ایستادهاند، درحالیکه برف میبارد و روی سر و شانههایشان مینشیند. سَم رازی رادربارهی ماهیتِ عشق زندگیاش میگوید...
برنامه های فرهنگی تا پیش از کرونا