منتشر شد
روی عکسها کلیک کنید
چاپ دوم
- مجموعه و پژوهشگر
- کتابها
کلیک کنید
عنوان داستا ها:
1- افسانهی آئینه و شمع. 2- ماجرای پشهیکروزه. 3- ماجرای چراغ نفتی. 4- ماجرای کرم و ملخ. 5- شهرِ موسیقی. 6- رود و دریا
«سالهای سال پیش، زمانی که هنوز ساز وجود نداشت، شهری بود به نامِ موسیقی. این شهر وضعیتِ عجیبی داشت و به هر کس در آن جا نزدیک میشدی، صدای موسیقی به گوشت میرسید. جالب این جا بود که موسیقیای که به گوش میآمد، بستگی داشت به حالت کسی که نزدیکش میشدی. از کسی که خوش حال بود موسیقی شاد به گوش میرسید و از کسی که غمگین بود، موسیقی غمگین. وقتی دو نفر که واقعن همدیگر را دوست داشتند به هم میرسیدند، میشد قشنگترین آهنگها را شنید اما وقتی کسی دروغ میگفت، چنان صداهای بدی میآمد که همه میفهمیدند دروغ میگوید. اگر کسی حتی خیال بدی در باره کس دیگری داشت، از صدای موسیقیاش معلوم میشد. کسی هم نمیتوانست به دروغ بگوید دوستت دارم یا دارم به چیز مهمی فکر میکنم یا یا یا....» (از داستان شهر موسیقی)
برنامه های فرهنگی تا پیش از کرونا