کتاب روایات و جستارهایی توسط 36 زن آزادیخواه افغان است که جنگ و مهاجرت و تبعیض های چندگانه نسبت به خود را تجربه کرده اند و با دیدگاههای متفاوت در مکان های مختلف علیه آن مبارزه می کنند.
این روایت ها بکوشش زینب انتظار جمع آوری و با مقدمه محمدآصف سلطان زاده در این کتاب عرضه شده اند.
«زنها چنان در پس خانههای تاریک تاریخ گم هستند که به جای آنها مردان حاضر میشوند و به نمایندگی آنها حرف میزنند. زن از خودش نام ندارد، او مادر فرزندی است یا خواهر برادری یا همسر شوهری، اما هرگز خودش نیست. برایش نامی نیست و تذکرهای. برای همین است که طالبان برآمده از اعماق تاریخ، همان بر سر زنان میآورد که در تاریخ بر سر زنان رفته است. مکتب را بروی دختران میبندد و کار را نیز از دستش میگیرد و دروازهی خانه را نیز برویش میبندد، مگر برای کار ضروری ولی آن هم مردی به عنوان محرم همراهش باشد وهمچنان بدن زن باید تمام و کمال پوشیده باشد و صدایش نیز شنیده نشود.
تاریخ سرزمین افغانستان از صدای زنان خالی است. وقتی چهرهی زنان بایستی پوشیده بماند، پس چگونه باید باور کرد که گُردآفریدی یا رودابهای بوده یا تهمینهای، و همه داستان نبودهاند؟ داستانهایی آرمانی برخاسته از حرمان در بارهی شخصیتهای زنانهای که باید میبودند و نبودند. زنانی که در رزم و بزم همراه مردان میبودند. صداهای خفهشدهی زنها زیاد بودند، در برهههای مختلف، رابعه، مخفی، عایشه، محجوبه، نادیا انجمن. شعر و کلام هم مردانه بوده است و ساحت مردان و زنان را نشاید که وارد آن ساحت میشدند. هنوز لندیهای پشتو شاعران مشخصی ندارند یا دوبیتیهای هزارگی، اما ازمضمون آنها میتوان دریافت که سرودهی زنها هستند...
نظام وفرهنگ مردانه زن را غایب گردانده تا خود بتواند به جای او تصمیم بگیرد وحرف بزند. نمونهی حاضر آن، افتتاح انجمن زنان در زمان طالبان که حتی یک زن نیز در آن میان نیست.
اکنون اما دوران دیگری فرا رسیده است، در ضدزنترین دوران تاریخ افغانستان، دورانی که انتظار نمیرفت زنی بتواند از سرکوب آن سر بلند کند،زنها شاهکار آفریدند. در تمام صحنههایی که از وجود آنهاخالی بودند، حاضرشدند. خیابانهای اعتراض را بنام خویش ثبت کردند. صدایشان بلندتر ازشلیکهای ارعابگر طالبان فضای رخوت خیابانها را شکافته است.» (از مقدمه محمد آصف سلطان زاده)