کتاب در نگاه اول روایت خاطرات و در واقع سرگذشت نویسنده است که به زبانی ساده عامه فهم و به دور از بزرگنمایی نوشته شده است. "اراک،در آن سوی کوچهها" کتابی خواندنی و تأمل برانگیز است، چرا که حکایت درد و رنج زندگی نسلی است که با هزاران امید و آرزوهای نیک با انگیزه رسیدن به یک زندگی شایسته برای مردم قدم در راهی گذاشتند که در واقع همه چیز خود را از دست دادند و امروز توسط حامیان حاکمانی که باعث و مسبب آن وضع اسفناک دوران گذشته بودهاند، مورد پرسش قرار گرفته و نکوهش میشوند.
کتاب اراک در آن سوی کوچهها روایت دو بُرش از تاریخ کشورمان،ایران است. بُرش اول در ارتباط با وضعیت اجتماعی و زندگی اقشار وطبقات فرودست جامعه در مناطق حاشیهای شهر اراک است که تصویرگرسیمای زندگی اسفناک این مردم در دوران حکومت دیکتاتوری "سایه خداروی زمین" است. شرح زندگی مردم کار و زحمت و فقر که مشتی از خرواراست. این کتاب با نثر ساده خود در واقع با به تصویر کشیدن زندگی مردم عادی بار دیگر هو و جنجالهای تبلیغاتی حامیان رژیم گذشته وبیاساس بودن ادعاهای دروغین آنها در بزک کردن چهره دیکتاتوری پهلوی را چون برهانی قاطع روی میز میکوبد. نثر روان و واقعبینی نویسنده در بیان حقایق تلخ و دردآور و برجستهتر از هر چیز نگاه انسانی نویسنده نسبت انسانهای این روایت در سطر سطر کتاب دیده میشود. بُرش دوم بیان محنت و سبعیت جانشینهای شاه میباشد، که برگرده مردم تحمیل کردهاند، است.
"شنوایی گوشهای خسروخان مشکل داشت . . . در آن شب و در طول مسافرتاز یک ساک پیوسته و با دقت محافظت میکرد و حاضر نبود آن ساک را ازخود جدا کند. آن را روی اسب، در جلوی خود نهاده بود و افسار اسب رااز میان دسته آن عبور داده بود. محتویات ساک چه بود، مانمیدانستیم . . . در ادامه سفر معلوم شد آمپولی است که هر روزباید به همسرش تزریق میشد. ص ۱۸۹".
"به نظر میرسید در آن سالها، شدت فقر همه امور جامعه ترکیه راقابل خرید و فروش کرده بود. ص۱۹۵".
در کتاب اراک، در آن سوی کوچهها زنان زحمتکش نقش و سهم ویژه وبرجستهای دارند و نویسنده موفق شده بهدرستی نشان دهد که زن درجامعه بلا زده ایران علیرغم همه ستم و اجحافی که بر او تحمیل شده ومیشود، همواره یار و رفیق و تکیهگاهی قابل اطمینان برای افرادخانواده و دیگر نزدیکان و آشنایان بوده و هست. کتاب در به تصویرکشیدن این نقش و سیما موفق است. روای به ما نشان میدهد که حکومتشاه "سایه خدا روی زمین" نبود و همان نظام و سیستم بود که ستونهای جهنمی را که امروز جامعه ما گرفتار آن شده پی افکند و آن را تقدیم"نماینده خدا روی زمین، شیخ،" کرد.
حکایت گرچه گاهی به گزارش گرایش پیدا میکند، که شاید علت آنملاحظه پاره موارد امنیتی میتواند باشد، خواندنی و تعمق برانگیزاست. آقای خسرو خسروی در اولین تجربه نویسندگی خود موفق بوده وتوانسته تصویری حقیقی از رنج و درد مردم زحمتکش در دوران حکومت شاه و وارثان آن شیوخ حاکم کنونی به خواننده منتقل کند.
آقای خسرو خسروی به درستی و بگونهای قانع کننده به مخاطب خودمیگوید که:
"این پُر آزار گَند جهان نیست، تعفُق بیداد است" (احمد شاملو)، بیدادی که شاه و شیخ بر مردم تحمیل کردهاند.
محمود شوشتری
۲۶ماه مه ۲۰۱۹
(برگرفته از فیسبوک نشر باران)