["کتابی که در دست دارید حاصل گفتگوی جوانانی از "انجمن تاریخ شفاهی چپ ایران" است که از میانهِ سال 1382 آغاز، و به مدت یکسالونیم ادامه یافت.
این "تاریخ شفاهی" که با نام "صبر تلخ" چاپ و منتشر میشود، بارها در معرض بازنگری قرار گرفته است، بیآنکه تغییری اساسی در متن ایجاد شده باشد.
به این ترتیب به منظور پیشگیری از هرگونه سوء تفاهم یا سوء استفاده احتمالی تاکید بر این نکته ضروری است که آخرین بازنگری و ویرایش تا تاریخ 2/12/1398 پایان یافته و یگانه نسخه مورد تایید اینجانب است" (محمدعلی عموئی –2/12/1398)
"گذشته چپ ایران، به ویژه در سالهای پس از بهمن 57، بافتهای از درد و رنج، ایثار و ناکامی است که نیشتر زدن بر هر گوشهای از این ساختار، دردی شدید را بر این پیکر تاریخی تحمیل میکند...
... این پرسشها را شاید پس از گذشت زمان و نگاهی از دور بتوان به چهار بخش کلی تقسیم کرد:
الف- ... بررسی روابط دموکراتیک درونی، ساختار تشکیلاتی (چه سازمان مخفی و نظامی و چه بخشهای علنی) بحثهای انتقادی در داخل هیئت سیاسی یا کمیته مرکزی، نوع رابطه افراد تاثیرگذار حزب با سایر اعضای حزب، روانشناسی اعضای فعال در مواجهه با مسائل مختلف و از همه مهمتر یادکردی از جانباختگان و هزینه دادگان...
ب- پرسشهایی از عملکرد حزب در برهۀ مورد نظر: این سوالات که گاه با لحنی تند بیان شده و همیشه هم با صبوری میزبان همراه بوده است، به واکاوی رویکرد حزب، تحلیل طبقاتی آن، برداشتها از رفتار "حزب جمهوری اسلامی" و رهبری نظام، رفتار نسبت به رفقای شوروی، نسبیت با اردوگاه، رفتار نسبت به دیگر سازمانها یا گروههای چپ، موضعگیریهای حزب نسبت به رویدادهای مهم یا حتی بحرانهای مقطعی (اشغال سفارت آمریکا، انقلاب فرهنگی، خرداد 60، ادامه جنگ و...) میپردازد.
ج- پرسشهایی از عملکرد حزب ولی این بار از ناحیه منتقدان حکومتی یا دیگر احزاب اپوزیسیون: داشتن سازمان مخفی و نظامی، رفتار نسبت به جبهۀ ملی یا نهضت آزادی (به طور کلی لیبرالها) رفتار حزب نسبت به تداوم جنگ...
د- بخش مهمی از این مصاحبهها ذکر خاطرات محمدعلی عموئی است: خاطرات سفرهای خارجی به لبنان، سوریه، افغانستان، آلمان، شوروی و... هر یک از این خاطرات در خود نکتههایی بس عمیق دارد...
در انتهای کتاب نیز مصاحبهای به پیوست آمده که گفتگویی با نسرین نافعی (همسر محمدعلی عموئی) است.] (از مقدمه کتاب)
محمدعلی عمویی در ۱۳۰۷در کرمانشاه به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در کرمانشاه گذراند و در آنجا در جریان اعتصاب دانشآموزان در ۱۳۲۴با حزب توده ایران آشنا شد،اما به دلیل تعقیب از سوی پلیس زادگاه خود را ترک کرد و برای ادامۀ تحصیل به تهرانآمد.وی در تهران ارتباط خود را با حزب توده ادامه داد و پس از پایان تحصیلات متوسطه، به دانشکده افسری تهران وارد شد. عمویی از اعضای تشکیلات افسران حزب توده ایرانو عضو کمیته مرکزی حزب بود. او اولین بار، پس از کودتای ۲۸مرداددستگیر و زندانی شد؛ و در آستانه انقلاب ایران، پس از تحمل 25 سال زندان به همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد.در اسفند ماه ۱۳۵۷، پلنوم شانزدهم حزب توده محمدعلی عمویی و پنج تن دیگر از اعضای سازمان افسری حزب(عباس حجری، تقی کیمنش، اسماعیل ذوالقدر، ابوتراب باقرزاده، رضا شلتوکی)را که ۲۵سال در زندانهای حکومت پهلویبودند را، غیاباً به عضویت کمیتۀ مرکزی انتخاب کرد.هیئت سیاسی حزب در خرداد ۱۳۵۸عمویی را به عضویت هیئت دبیران (و به تبع آن هیئت سیاسی) درآورد،در فروردین ۱۳۶۰پلنوم هفدهم، عضویت وی را در هیئت دبیران ابقاء نمود و او را به عنوان مسئول روابط عمومی و روابط بینالمللی برگزید.
عمویی در جریان بازداشت گسترده اعضای حزب توده در سال ۱۳۶۱ دستگیر شد. و 12 سال در زندانهای جمهوری اسلامی اسیر بود. عمویی در مصاحبهای با روزنامه آفتاب امروز، بر شکنجه شدن کیانوری برای اعتراف به کودتا و جاسوسی تأکید کرد. (از ویکیپدیا فارسی)