رضا آذریشهرضایی درباره خلیل ملکی و این مجموعه در مقدمه جلد اول نوشته است: «خلیل ملکی همانگونه که این مجموعه مقالات و نوشتهها نیز گواه آن است از معدود فعالان و شخصیتهای سیاسی ایران معاصر بود که خصوصیاتی چون عملگرایی در اخلاقگرایی و واقعبینی را توأمان دارا بود. او درحالیکه در همه حال نقدها و اعتراضات صریحی را علیه حکومت پهلوی مطرح میکرد، ولی هیچگاه باب مذاکره را مسدود نمیدانست».
جلد اول این مجموعه درباره «حزب توده» حاوی مقالاتی است که ملکی بین سالهای ١٣٠٩ تا ١٣٣٥ نوشته است. نخستین سالهای روزنامهنگاری او با نقد دستگاه حکومت رضاشاه آغاز میشود. رویکردی که پیامدهای بسیاری برای او دارد؛ قطع بورس تحصیلی، اخراج از آلمان و دستگیریاش همراه با گروه موسوم به «٥٣ نفر». بهزودی زندگی سیاسی و حرفهای او با حزب توده و مطبوعات وابسته گره خورد و در این مجلد میتوان منظومه فکری او و شکل مواجههاش با دستگاه حکومت را از نظر گذراند.
جلد دوم با عنوان «انشعاب» به مقالات مربوط به بازه زمانی آبان ١٣٢٥ تا شهریور ١٣٣٠ میپردازد. در این مقالات زمینههای فکری جدایی ملکی از حزب توده بیان میشود. با انشعاب از حزب توده دگرگونی اساسی در نحوه تحلیلهای سیاسی و فکری او رخ میدهد. ملکی از تحلیلگر حزب توده به نظریهپرداز نهضت ملیشدن صنعت نفت بدل میشود و در چارچوب نهضت ملی به نقادی تئوریک سیاسی حزب توده پرداخته و با انتقادهای اساسی پایهها و بنیادهای فکری و سیاسی حزب توده را به چالش میکشد. سلسله مقالات «برخورد آرا و عقاید» ازجمله آن تحلیلهای انتقادی است.
جلد سوم درباره «حزب زحمتکشان» حاوی مجموعه مقالات بین شهریور ١٣٣٠ تا آبان ١٣٣١ است؛ مقالات نظری این دوره حول محور ضرورت وجود یک حزب پیشرو در چارچوب اهداف نهضت ملیشدن نفت نوشته شدهاند. ملکی تا سه سال بعد از جدایی دردناکش از حزب توده فعالیت سیاسی نداشت. اما با بالاگرفتن منازعات بر سر ملیکردن صنعت نفت در اواخر دهه ۲۰، تصمیم گرفت دوباره وارد عرصه شود. او این کار را قبل از هر چیز به تشویق جلال آلاحمد انجام داد. سابقه رفاقت و صمیمیت جلال آلاحمد با خلیل ملکی البته مربوط به ماجرای انشعاب در سال ۱۳۲۶ است، ولی این روابط به تدریج گستردهتر و عمیقتر شد تا رسید به زمانی که جلال آلاحمد علاوه بر کار تدریس، با روزنامه شاهد که توسط مظفر بقاییکرمانی و حسین مکی اداره میشد، همکاری داشت، یعنی حدود سالهای ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹. در آن زمان، جلال آلاحمد مقالاتی را برای چاپ در روزنامه شاهد از خلیل ملکی میگرفت و همین موضوع باعث آشنایی و نزدیکی خلیل ملکی با مظفر بقایی و بازگشتش به عرصه سیاست شد. آنها سپس با هم حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کردند و یکهتازی حزب توده را به چالش کشیدند. جلال آلاحمد در بقیه عمر ملکی نیز دوست و مدافعی خستگیناپذیر و قابل اعتماد برای او بود.
مقالات جلد چهارم با عنوان «نیروی سوم» از آبان ١٣٣١ آغاز و در آذر ١٣٣٥ به پایان میرسند. ملکی مقالات خود را در این دوره بعد از جدایی از دکتر بقایی در چارچوب حزب زحمتکشان نیروی سوم ارائه داد. در این دوره زمانی او علاوه بر مبارزه نظری و سیاسی با حزب توده به نقد برخی رهبران جداشده از نهضت ملی میپردازد که مخالف دکتر مصدق بودند.
مقالات جلد پنجم با عنوان «جامعه سوسیالیستها» مربوط به دوران بعد از کودتای ٢٨ مرداد است. بین آذر ١٣٣٥ تا تیر ١٣٤٦ تحولاتی مانند حوادث مربوط به احیای جبهه ملی دوم و سوم و تشکیل جامعه سوسیالیستها به وقوع میپیوندد. ملکی سعی میکند با توجه به شکست نهضت ملی و سرخوردگی در بین نیروهای سیاسی و اشتیاق جامعه به اصلاحات عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به ارائه نظرات و مقالات خود بپردازد.